۱۳۹۰ فروردین ۳۰, سه‌شنبه

آه ای اسفندیار مغموم! بابا تو دیگه کی هستی؟ دست مقام معظم رهبری رو بستی!

چاقو و دسته،  ولایت تا دسته
درگیری اخیر جناح مقام معظم با رییس جمهور محبوب عزیز کرده اش در رابطه با عزل وزیر اطلاعات، برای اولین بار ثابت می کند که پای اسفندیار مغموم دولت که در میان باشد، به سرعت برق و باد چاقو به امر شریف بریدن دسته ی خود، و سگ به کار خطیر گرفتن پاچه ی صاحب (با لهجه ی هندی بخوانید) روی می آورد.  
این البته اولین تلاش احمدی نژاد در تحقیر و تحت فشار گذاشتن مقام معظم به خاطر اسفندیار مغموم نیست.  در ماجرای نصب مشایی به عنوان معاون اول نیز احمدی نژاد تا جایی که جا داشت سعی کرد نشان دهد که به جز نظرش به نظر مقام معظم، بعضا جاهای دیگرش نیز به دهان آن مقام معظم می تواند نزدیک شود.  در آن مقطع احمدی نژاد حدود یک هفته در مقابل حکم سابقا فصل الخطاب آن مقام مستطاب مقاومت کرد و نهایتا نیز با بیانیه ای که زیرنویس فارسی آن چیزی بود شبیه «حالا سگ خور!» اسفندیار مغموم ما را از «آن یک منصب» عزل -و البته ظرف شش ماه بعدش به 18 مقام دیگر نصب- کرد.  
چنان که بر می آید حتی این نیز نخستین بار نبوده و به گواهی قالیباف، احمدی نژاد در دوره ی قبلی نیز با یک فشار رسانه ای هوشمندانه (بخوانید وقیحانه)، مقام معظم را وادار به سکوت و پذیرش حرفش کرده و به قول سردار بافندگی «ولایت را مقابل عمل انجام شده قرار داد».

استراتژی «عدم وصول»
این فشار رسانه ای و «قرار دادن در مقابل عمل انجام شده» این بار در غائله ی عزل شیخ حیدر، به طرزی بی سابقه و شگفت آور به اوج رسید.  رییس جمهور که علاقه ی وافری به شانه خالی کردن از زیر بار هر نوع فرمان و دستور و درخواستی که خلاف میل «کارشناسانه ی ارشد» ایشان باشد دارد، قبلا بارها از استراتژی «عدم وصول» که در فرهنگ عامه ی ایران زمین تحت عنوان «چی گفتی؟؟؟ جان؟؟ نشنیدم!» نیز از آن یاد می شود، استفاده کرده است.  وزارت کشور وی هموار از صدور مجوز راهپیمایی های «فتنه گران» به بهانه ی «عدم وصول هر نوع درخواست به وزارت کشور» شانه خالی کرده است.  «هیچ نوع شکایتی» در خصوص آقای رحیمی موسوم به سائوسائو به هیچ جا واصل نشده است.  بارها و همواره به بهانه ی «عدم ابلاغ» اجرای قوانین مصوب مجلس را به تعویق انداخته است.  این استراتژی این بار به عریان ترین شکل ممکن، مستقیما بر علیه مقام عظمی به کار گرفته شد:
ایرنا در مطلبی تحت عنوان "شایعه، سانسور و ادعاهای خلاف واقع، ارکان سناریوی تازه علیه دولت" نوشته بود که بر خلاف آنچه در مورد نظر آیت الله خامنه‌ای "شایع" شده، "تا ساعات پایانی یکشنبه شب، رئیس جمهوری هیچ پیامی که منعکس کننده نظر مقام معظم رهبری در این خصوص باشد، دریافت نکرده است."
استراتژی «من به شما علاقه دارم» 
از دیگر استراتژی های شدیدا محبوب رییس جمهوری انقلابی مقام معظم رهبری، استراتژی «آقای موسوی، من به شما علاقه دارم» است که در فرهنگ عامه ی ایران زمین تحت عنوان «رو در میشاشم که دیوار خیس بشه» یا «یارو دزده داشت می دوید، داد می زد آی دزد» نیز شناخته می شود است.  در این استراتژی شما در جمله ای (یا بیانیه ای) به صراحت (باز بخوانید وقاحت) اعلام می کنید که اصلا منظورتا آن چیزی که دقیقا منظورتان است نیست و سپس از پیدا شدن حریفان ناجوانمردی که اخلاق ورزشی را رعایت نکرده و فنون خطرناک را روی مچ دست حریف اجرا می کنند شکوه می کنید.  احتمالا لازم به ذکر نیست که در همان لحظه شما دارید همان فن خطرناک را روی گردن حریف اجرا می کنید!

ایرنا، با تشکیک در صحت این خبر به خاطر عدم انتشار "رسمی" آن توسط دفتر آیت الله خامنه‌ای نوشته بود: "هرچند ابعاد این ماجرا هنوز روشن نیست، اما آشکارا چنین به نظر می‌رسد که سناریوی تازه‌ای برای وانمود سازی اختلاف نظر میان رئیس جمهوری با رهبر فرزانه انقلاب درحال شکل گیری است."

علی اکبر جوانفکر، مدیر عامل ایرنا و مشاور مطبوعاتی رئیس جمهور صبح امروز نوشته بود که این رسانه‌ها با "طراحی و اجرای سناریوی جدیدی علیه دولت برای وانمود سازی عدم ولایت پذیری رئیس جمهوری" می‌خواهند رهبر جمهوری اسلامی را "در مقابل یک خبر خلاف واقع اما منتسب به ایشان قرار دهند تا به زعم آن‌ها معظم له، مجبور به سکوت شوند".

مشاور مطبوعاتی محمود احمدی‌نژاد در بخش دیگری از مطلب خود، با ذکر اینکه تغییر وزیر اطلاعات، بدون هماهنگی رئیس جمهوری و رهبری امکان ندارد افزوده بود: "این گونه خبرسازی‌ها که رئیس جمهوری تصمیمی را بگیرد و کمتر از دو ساعت بعد رهبری معظم انقلاب آن را رد کند هیچ منطق عقلانی ندارد و علاوه بر تضعیف رئیس جمهوری، تضعیف شخص رهبری عزیز انقلاب و جایگاه ولایت فقیه نیز می‌باشد." 

اهمیت فن ترجمه در دولت دهم
در مقام جمع بندی، ترجمه ی اظهارات خبرگزاری ایرنا (بخوانید محمود طلا) در چارچوب دو استراتژی فوق چنین است:
ما  حکم حکومتی مقام معظم را اساسا اعلام وصول نمی کنیم و چون معظم له به واسطه ی مجهز بودن به جسم علیل، عمرا حکم فوق را در سایت رسمی خود منتشر نخواهند کرد و به واسطه ی مجهز بودن به آبروی اندک، هرگز نمی توانند «کم تر از دو ساعت بعد تصمیم رئیس جمهوری را لغو کنند»، چرا که (جمله ی بعدی را با لبخند ژوکوند یک راننده ی مهربان قزوینی به پسر بچه ی تپلی که علاوه بر این که جسم علیلی دارد، کرایه اش را ندارد بدهد بخوانید) این کار «هیچ منطق عقلانی ندارد و علاوه بر تضعیف رئیس جمهور، تضعیف شخص رهبری عزیز انقلاب و جایگاه ولایت فقیه نیز می باشد».  

این بار ، اما، مقام معظم برای نخستین بار مقاومت کرد.  اگر این واقعه را در کنار اظهارات دیروز محمدرضا باهنر بگذاریم، بویش می آید که این نقطه ی عطفی در سرنوشت دولت دهم و تیم همراهش باشد.

به گزارش خبرآنلاین، سایت نزدیک به علی لاریجانی، رئیس مجلس ایران، آقای باهنر در واکنش به اظهارات اخیر آقای مشایی گفت، "تلاش می کنیم از ابزار نظارتی بهره بگیریم و به استیضاح و عدم کفایت رئیس جمهوری نرسیم."

۱۳۹۰ فروردین ۱۰, چهارشنبه

کاش ملک الموت فرصتی می داد تا عیدی داشته باشیم


داشتم به لینک ها نگاه می کردم، دیدم 4 تا از موضوعات داغ در همین لحظه در خصوص درگذشت هنرمندان و مردان میدان خاک ایران است.  کاش در بین این همه شتاب، لا اقل ملک الموت کم تر می شتافت!  کاش فروردینی برسد که بر شکوفه های این سرزمین، کابوس ِ منحوس ِ اعدام و داغ ِ سوزان ِ فقدان  جوانه نزند.

۱۳۹۰ فروردین ۸, دوشنبه

اخراجی ها و جایزهء نوبل فیزیک جشنوارهء فیلم فجر برای مسعود ده نمکی

بحث شیرین برادر بسیجی، ده نمکی، و حکایت سومین فرزند نامشروع هماغوشی هنری او با شرف ِ اهل هنر!، جناب شریفی نیا،  -موسوم به «فیلم» اخراجی ها 3-  این روزها عامل بحث ها و جنجال ها و دشنام های بسیاری است.  پرسش هایی از این قبیل که آمار واقعی فروش اخراجی ها 3 چقدر است و این که آیا تا پایان نوروز رقابت این فیلم با فیلم «جدایی نادر از سیمین» چگونه رقم خواهد خورد، یا این که حتی به فرض برنده شدن اخراجی ها در این رقابت، آمار فروش آن در مقایسه با نسخه های قبلی این فیلم چقدر بوده و چه دلایلی بر آن اختلاف متصور است، را در این یادداشت ندیده گرفته، و با فرض این که اخراجی های 3 نیز به هر حال فروش چشمگیری خواهد داشت، قصد دارم این مطلب را از زاویه ی دیگری بررسی کنم.

در روش اصولی تحقیق علمی، زمانی که یک پدیده، تحت تاثیر تعداد زیادی پارامتر -که ماهیت، یا میزان تاثیر آن ها ناشناخته است- تغییر می کند، همواره جهت به دست آوردن تفسیر صحیحی از این که دقیقا چه عامل یا عواملی در نتیجه ی حاصل از آن آزمایش نقش داشته اند از روش «تفکیک پارامتر ها» استفاده می کنند.  به این معنی که تمام پارامترهای موثر دیگر بر نتیجه ی آزمایش را ثابت نگه می دارند، و تنها یکی از آن ها را به میزان معینی تغییر می دهند.  به این طریق -تازه اگر فرض کنیم که تمامی پارامتر های موثر بر آن پدیده، شناخته شده اند-، می توانیم با اطمینان قضاوت کنیم که نتیجه ی خروجی آزمایش، ناشی از آن پارامتر بوده.  بر این اساس، بدیهی است که هر نوع قضاوتی در آزمایشی که چندین پارامتر همزمان در آن موثرند، بدون تفکیک پارامترها، غیر معتبر و در بسیاری موارد گمراه کننده خواهد بود.

حال، این برادر بسیجی ِ ما محصولی تولید کرده اند که آن را «فیلم» نامیده اند.   این محصول به طور مصنوعی و به واسطه ی حمایت های مافیایی مالی و سیاسی و فرهنگی، دارای پارامترهای متعددی است که سایر فیلم های موجود در فضای رقابت، بالکل از آن ها محروم هستند.  پرسش این جاست که آیا قضاوت در مورد خروجی این آزمایش (فروش بالای اخراجی ها)، بدون تفکیک تمامی پارامترهای دخیل در آزمایش، اساسا اعتبار علمی دارد؟  من در این جا چند پارامتر اساسی موثر در فروش بالای یک فیلم در جامعه ی امروز مخاطبین ایرانی را مطرح می کنم و سعی می کنم به سیاق روش علمی، آن پارامتر را ثابت نگه داشته و اثر واقعی آن را در فروش میلیاردی اخراجی ها به پرسش بگذارم.

پارامتر 1:  لحن انتقادی سیاسی:  اخراجی ها به طور بسیار کنترل شده برخی گروه ها و جریانات سیاسی را به باد انتقاد گرفته است.  این موضوع مسلما از دلایل استقبال گسترده ی جمعی از ملت شاکی از این فیلم است.
پرسش فلسفی 1: اگر فیلم فرضی «مخرجی ها» همین میزان از انتقاد را، منتها در خصوص ریاست محترم دولت دهم، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله العظمی مصباح یزدی و مقام عظمای ولایت به کار بگیرد،  آمار فروش کدامیک از فیلم های زیر در اکران عمومی نوروز 1490 بالاتر خواهد بود:
الف) اخراجی ها
ب) جدایی طائب از نقدی
ج) مخرجی ها
د) قیصر

پارامتر 2:  استفاده از شوخی های مستهجن:  اخراجی ها به طور بسیار گسترده و شگفت انگیزی از عبارات و اشارات مرتبط با نیمه ی تحتانی بدن مومنین استفاده کرده است.  این قطعا یکی از اساسی ترین دلایل استقبال قشر کثیری از جوانان مجرد و مردم افسرده ی کوچه بازار از این فیلم است.
پرسش فلسفی 2: اگر فیلم فرضی «مخرجی ها» شوخی های جنسی و کلمات رکیک را با صراحت بیش تر و تاکید روشن تر بر کلمات حاوی «کاف»، و تاکید بر بستگان مونث رهبر معظم انقلاب و عمه ی بزرگ حضرت آیت الله جنتی به کار گیرد، آمار فروش کدامیک از فیلم های زیر در اکران عمومی نوروز 1490 بالاتر خواهد بود:
الف) مخرجی ها
ب) جیب بر ها به جنت نمی روند
ج) جدایی احمد از الهام
د) اخراجی ها

پارامتر 3:  نمایش آشکار قشر جوانان «غرب زده» و رفتار و روش های آنان:  اخراجی ها برای نخستین بار در سینمای ایران، رسما آن قشر از جوانان منحط و فریب خورده ای را که سابقا مشمول چماق کلفت برادر ده نمکی بودند، مشمول دریچه ی عریض دوربین ایشان کرده است.  این موضوع احتمالا از دلایل استقبال جمعی از جوانان غرب زده از این فیلم است.
پرسش فلسفی 3: اگر فیلم فرضی «مخرجی ها» پلان های کلوزآپ از چهره ی جوانان غیور جردن، و مستندهای حیات وحش از پارتی های شهرک به بالا را، با نمایش واقع گرایانه ی نوع خوراک، پوشاک، و علی الخصوص نوشاک (نوشیدنی های پاک) مورد استفاده در این پارتی ها به نمایش بگذارد،  آمار فروش کدامیک از فیلم های زیر در اکران عمومی نوروز 1490 بالاتر خواهد بود:
الف) اخراجی ها
ب) مخرجی ها
ج) ساسی مانکن لایو این ونک
د) جدایی نیکول کیدمن از تام کروز


پارامتر 4:  استفاده ی گسترده از بازیگران شناخته شده:  اخراجی ها به مدد منابع آسمانی مالی و ابزارهای تشویق و احیانا «تادیب» امنیتی و مالی قادر بوده است تمامی بازیگران محبوب سینما را از دوره ی مزوزوئیک تا امروز، در مقابل یک دوربین جمع کند.  این موضوع مسلما از دلایل استقبال جمع گسترده ای از مردم عادی از این فیلم است.
پرسش فلسفی 4: اگر فیلم فرضی «راس المخرج» با بازی ِ اکبر عبدی، لیلا اوتادی، بهروز وثوقی، جمشید مشایخی، شان کانری، لئوناردو دی کاپریو، پنلوپه کروز، فروزان، مارلون براندو، جواد هاشمی، مرحومه ی مغفوره الیزابت تایلور، با آهنگ تیتراژی از مایکل جکسون، اما به کارگردانی جعفر پناهی و در خصوص زندگی مقام عظمای ولایت ساخته شود،  آمار فروش کدامیک از فیلم های زیر در اکران عمومی نوروز 1490 بالاتر خواهد بود:
الف) اخراجی ها
ب) جدایی اسفندیار از محمود
ج) راس المخرج
د) مخرجی ها

پارامتر 5:  غنای هنری کارگردان و اثر:  برادر بسیجی ده نمکی و معشوقه ی هنری ایشان، جناب شریفی نیا مدعی اند که فروش میلیاردی و تاریخی اخراجی ها به مدد کارگردانی قوی و بار هنری بالای اثر بوده و در این راستا از عدم استقبال شایسته! از این اثر هنری در جشنواره ی فیلم فجر نیز شکایت دارند.
پرسش فلسفی 5: اگر فیلم فرضی «مخارج هنگفت» با کارگردانی کمال تبریزی، با بازی عزت الله انتظامی، جمشید مشایخی، پرویز پرستویی، نگار فروزنده، هدیه تهرانی، گلشیفته فراهانی، با موزیک متنی از بابک بیات، با ترانه ی تیتراژی از داریوش اقبالی، با دستمایه ی طنز انتقادی نسبت به قد آیت الله جنتی، شکم سردار فیروزآبادی، و چشمان اسفندیار رحیم مشایی ساخته شده و در دیالوگ های آن از حواله ی بانکی انواع حروف حاوی «کاف» به انواع نیروهای انقلاب استفاده شود،  آمار فروش کدامیک از فیلم های زیر در اکران عمومی نوروز 1490 بالاتر خواهد بود:
الف) اخراجی ها
ب) اخراجی ها
ج) اخراجی ها
د) اخراجی ها



پرسش امتحان نهایی نوبل فیزیک: آیا اخراجی ها محبوب ترین فیلم تاریخ سینمای ایران است؟


۱۳۸۹ خرداد ۷, جمعه

نگاهی دیگرگونه به پشت صحنه ی اخبار چند روز اخیر: عقب نشینی مخفی کودتاچیان در حلقه ی ارعاب

  سگ هاری که در شرف حمله قرار دارد، هرگز از غریدن و دندان نشان دادن به حریف دست بر نمی دارد.  چه که بروز دادن کوچک ترین نشانه ی آشکار ضعف همان و دریده شدن توسط حریف همان!  حریف هوشمند، امّا، وضعیت واقعی جانور وحشی را نه از غرش سهمگین و دندان های خونین، که از نحوه ی گام برداشتن او در می یابد.  غرش و خروشی که همراه با گامی به عقب باشد، شاید توسط ناظری دور یا کور، نشانی از قدرت و صلابت به نظر برسد، ولی از دید حریفی هوشمند چیزی جز یک عقب نشینی نیست.  

  از این منظر نگاهی به دو خبر از اقدامات روزهای اخیر حکومت می اندازیم.  خبر نخست این است:  عبدالحمید ریگی، متهم به آدم ربایی، قتل و ترور، و برادر عبدالمالک ریگی رهبر گروه «تروریستی» جندالله اعدام شد.  خبر در ظاهر یک خبر غیرسیاسی و کاملا  قضایی است: تروریستی خونخوار به سزای اعمال وحشیانه ی خود رسیده است.  اما اگر به یاد بیاوریم که حکم اعدام عبدالحمید ریگی سال گذشته صادر شده بود، و به یاد بیاوریم که قبلا دو بار قرار بود به اجرا دربیاید و به دلایل واهی به تعویق افتاد و حتی یک بار هم خبر اعدامش منتشر و به فاصله ی کمی تکذیب شد، و به یاد بیاوریم که برادر وی نیز چهار ماه پیش دستگیر شده و طبعا در این مدت هیچ اقدام جدیدی توسط این دو نفر انجام نشده، و مهم تر از همه به یاد بیاوریم که در ایران هیچ خبر مهمی از سوی حکومت، کاملا اقتصادی، کاملا فرهنگی، یا کاملا قضایی نیست، می توانیم این خبر را از زاویه ای متفاوت و در سلسله ی اخبار مرتبط با جنبش سبز تحلیل کنیم.
  حکومت کودتا از بعد از حوادث روز عاشورا، اعدام و تهدید به اعدام را به عنوان آخرین تیر ترکش خشونت ورزی به کار گرفته است.  در روزهای منتهی به راهپیمایی 22 بهمن 88، حکومت تلاش کرد این حربه را به عنوان تهدیدی بازدارنده،  و با نزدیک کردن مرحله به مرحله ی حلقه ی دار به گلوی جنبش سبز پیش ببرد.  تنگ شدن حلقه ی اعدام می بایست از افرادی که به زعم حکومت برچسب های «بدنام» داشته و کم ترین همدلی را در افکار عمومی بر می انگیزند آغاز شده و با ارزیابی عکس العمل افکار عمومی گام به گام به سمت قلب جنبش سبز پیش می رفت: نخست احسان فتاحیان، زندانی کردی که مدارکی مبنی بر شرکت او در فعالیت مسلحانه توسط رژیم ارائه می شد، اعدام می گردد (به طور موازی محاکمه ی فعالین جنبش دستگیر شده در روز عاشورا آغاز می شود).  در گام بعدی محمدرضا علی زمانی و آرش رحمانی پور، افرادی که ارتباط با یک تشکل «بدنام» و «تروریست» دیگر به آن ها نسبت داده می شود - ولی «از قضا» در دادگاه های حوادث پس از انتخابات ظاهر شده اند - اعدام می شوند (به طور موازی حکم اعدام برای «تعدادی از اغتشاشگران دستگیر شده در روز عاشورا»، بدون این که نامی از آن ها به میان بیاید صادر می شود).  در مرحله ی نهایی پیش از برگزاری راهپیمایی حکم اعدام تعدادی از بازداشت شدگان روز عاشورا رسما اعلام شد و نهایتا راهپیمایی برگزار گردید.  در این جا در قصد ندارم در خصوص احتمال اثربخشی این زنجیره ی ارعاب در حضور نهایی جنبش سبز در روز 22 بهمن قضاوتی بکنم، اما آن چه مسلم است، برآورد کودتاچیان از فضای جامعه -درست یا غلط- اعتماد به نفس لازم جهت تنگ کردن تدریجی حلقه ی دار بر گلوی جنبش را به آنان داده بود.
  همان طور که انتظار می رفت روند مشابهی با نزدیک شدن به هفته ی پایانی خرداد ماه و احتمال قدرت نمایی مجدد خیابانی جنبش سبز، توسط دستگاه ارعاب کودتا آغاز گردید.  این بار نخست خبر تایید حکم اعدام محمد علی حاجی آقایی و جعفر کاظمی، از دستگیر شدگان حوادث پس از انتخابات، دیگر بار با برچسب های «بدنام» ِ «محاربه» و «ارتباط با منافقین» اعلام شد و ده روز بعد، پنج زندانی به چوبه ی دار آویخته شدند.  این زندانیان نیز برچسب های «کرد»، «تروریست» و «بمب گذار» را بر پیشانی داشتند.  تا این مرحله سناریوی تنگ کردن حلقه ی دار طبق برنامه پیش می رود، اما از لحظه ی اعلام خبر اعدام، رشته از چنگال کودتاچیان خارج می شود:  اعدام فرزاد کمانگر، شیرین علم هویی و سه زندانی دیگر چنان موج عاطفی همدلی و اعتراضی گسترده ای را در کل جامعه ی داخل و خارج کشور بر می انگیزد که هدف کودتاچیان به ضد خود بدل می گردد.  موج «وحشت» تبدیل به امواج «همدلی» و «خشم» می گردد.  شدت و گستردگی عکس العمل منفی نسبت به این اعدام ها، به اعتقاد من، به گونه ای بود که تا مدتی امکان هر نوع اقدام شدیدتر با کلیدواژه های «اعدام» و «جنبش سبز» را از کودتاچیان سلب کرده است.  خبر اعدام عبدالحمید ریگی در این چارچوب قابل تفسیر است:  اعدام یک «تروریست مسلح» که کوچکترین برچسبی در ارتباط با جنبش سبز با خود ندارد، به باور من، یک عقب نشینی آشکار از روند از پیش برنامه ریزی شده ی تنگ کردن حلقه ی اعدام هاست که دستگاه اطلاعاتی و رسانه ای کودتا با دستپاچگی و صرفا جهت خالی نماندن عریضه از واژه ی «اعدام» در این مقطع به اجرا در آورده است، چرا که این دستگاه «هار»، توقف کامل روند اعدام را مترادف با خودکشی سیاسی ارزیابی می کند.

  خبر دوم در این رابطه، تجمع هواداران دولت در مقابل دادستانی و درخواست آن ها برای محاکمه ی «سران فتنه» است.  این خبر نیز شاید در وهله ی نخست، یکی از اقدامات متعدد در زمینه سازی برای دستگیری رهبران جنبش به نظر برسد، اما قرار دادن آن در کنار سایر اخبار مرتبط و تحلیل آن در چارچوب مدل فوق روند دیگری را نشان می دهد:  در روند تنگ کردن حلقه ی محاصره حول رهبران جنبش، نخست عضو شورای نگهبان، موسوی را رسما محارب می خواند.  سپس دادستان تهران او را تلویحا تهدید به محاکمه می کند.  در مرحله ی بعد خبر دستگیری محافظ ارشد او منتشر شده و همزمان نامه ی 175 نماینده ی مجلس با درخواست صریح دستگیری «سران فتنه» انتشار می یابد.  تا این جا روند امور طبق برنامه و با تنگ کردن تدریجی حلقه ی محاصره پیش می رود.  در این جا نیز، امّا، فضای عمومی جامعه چنان ملتهب و تهدیدآمیز است که ورق بر می گردد:  در یک عقب نشینی بزرگ، رئیس قوه ی قضائیه صراحتا اقدام نمایندگان مجلس در «زمینه سازی» برای دستگیری رهبران جنبش سبز را تقبیح کرده و تلویحا بر امکان پذیر نبودن این اقدام در فضای فعلی جامعه صحه می گذارد.  در نهایت آخرین اقدام کودتاچیان در این زنجیره، یعنی تجمع «مردمی» مقابل دادستانی، را در این چارچوب می توان یک عقب نشینی آشکار دیگر تلقی کرد.  در حقیقت با روندی که کودتاچیان در پیشروی به سوی هدف دستگیری سران جنبش پیش گرفته اند، هر خبری کم تر از احضار موسوی، کروبی یا خاتمی -دست کم به عنوان فرد مطلع- به دادگاه، یک عقب نشینی به حساب می آید.  نمایش ضعیف «تجمع مردمی» نه تنها در چارچوب عام، که حتی در مقایسه با درخواست 175 نماینده ی مجلس شورای اسلامی نیز یک عقب نشینی مبتذل است.  سگی که پارس کرد، باید حمله کند.  اگر بعد از پارس کردن، به عنوان اقدام بعدی تنها به دندان نشان دادن اکتفا کند، قدم بعدی او لاجرم فرار خواهد بود!

۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

شمارش معکوس تا سالگرد تولد جنبش سبز - بخش دوم: چند نکته و پیشنهاد جهت اطلاع رسانی در خارج اینترنت و بین اقشار مختلف مردم

چنان که در دو یادداشت قبلی مطرح شد، مهم ترین اولویت جنبش در این روز ها اطلاع رسانی است و کلید طلایی موفقیت راهپیمایی های خردادماه، در اطلاع رسانی خارج از محدوده ی آشنایان با جنبش سبز است.  اطلاع رسانی بین آنانی که هنوز مهم ترین رسانه ی مورد اتکایشان صدا و سیمای جمهوری اسلامی است و بنابر این به قرارها، بیانیه ها، بروشورها و کلا شور و هیجانی که این روزها در اینترنت، یا در دانشگاه ها برافروخته شده است دسترسی کم تری دارند.  عوض کردن عکس پروفایل فیس بوک، گذاشتن لوگو در وبلاگ و امثال این اقدامات بسیار خوب است اما قطعا کافی نیست.  اگر در روز 20 خرداد چشم باز کنیم و ببینیم اینترنت سبز سبز است و خیابان خاکستری، فرصت بسیار بزرگی را از دست داده ایم!

در این راستا چند پیشنهاد کوچک را که بعضا قبلا جزئیات آن ها توسط سایر دوستان مورد بحث قرار گرفته، در این یادداشت طرح و جمع بندی می کنم.

1- شعارنویسی و نشانه نویسی سبز:  این روش از موثر ترین روش های فضاسازی در جامعه است، اما در عین حال بعضا ممکن است همراه با ریسک هایی نیز باشد.  در کنار شعار نویسی موارد زیر که دارای اثربخشی مشابه یا حتی بیش تر هستند و ریسک کم تر، پیشنهاد می شوند.
2- برچسب ها:  یکی از پیشنهادات درخشان، بسیار موثر و بسیار کم ریسک است.  برچسب های کوچک با شعار های جنبش و علامت V که پشت صندلی تاکسی ها، اتوبوس ها، تلفن های عمومی، کنار شیشه ی وسایل نقلیه، داخل مترو و هر جای دیگر که احتمال توقف مردم برای مدتی وجود داشت و توجه شان جلب می شود.
3- کوپن ها: یک پیشنهاد تکمیلی برای برچسب ها: شعارهای جنبش یا بروشورهای ساده ی سیاه سفید را به صورت کاشی کاری در یک کاغذ A4 (مثلا 4-10 کادر مربعی یا نواری یکسان در هر صفحه) توسط فوتوشاپ یا حتی Word کپی کرده و پس از پرینت با قیچی ببرید و این کوپن های کوچک را آماده داشته باشید.  این کوپن ها را می توان در موقعیت های زیر پخش کرد:
  • گذاشتن آن ها روی صندلی تاکسی، اتوبوس و مترو، در هنگام نشستن، طوری که وقتی مسافر بعدی می نشیند ناچار باشد آن را بردارد.
  • ریختن یک دسته از آن ها در کف اتوبوس یا کف واگن مترو در ایستگاه های خیلی شلوغ وقتی بین جمیعت فشرده ای از مسافرین ایستاده ایم (مثلا ایستگاه امام خمینی ایده آل است، چون هم اگر ایستاده باشیم و بین ده ها نفر پرس شده باشیم، بدون جلب توجه می توانیم کوپن ها را کف زمین بریزیم و هم این که اقشار بسیار متنوعی از مردم گذرشان به این ایستگاه می افتد).
  • قراردادن آن ها در پیشخوان مغازه ها و ساندویچی های شلوغ پایین شهر.  با خوردن یک فلافل ششصد تومنی (البته شنیدم منقرض شده) تو ساندویچی های بازار و مولوی به راحتی می توان بروشورها را به سمع و نظر تعداد زیادی از قشر دور از اینترنت رساند.  شلوغی و رفت و آمد و بهداشت(!) این نوع مکان ها معمولا جوری است که بدون جلب توجه می توان این کار را کرد و معمولا قبل از آمدن مشتری بعدی کسی هم آن را «تمیز» نخواهد کرد!!
4- CD و DVD تصویری:  ترجیحا VCD که احتیاطا توسط هر کسی از هر قشری قابل خواندن باشد.  VCD های حاوی فیلم های جنبش، بیانیه های تصویری یا multimedia های ساده ی تبلیغاتی.  حتی یک slide show ساده هم می تواند اثربخش باشد.  این CD ها نیز تقریبا هم سایز کوپن ها بوده و دقیقا در همان مکان ها می توان آن ها را پخش کرد یا «جاگذاشت».
5- بلوتوث:  بلوتوث فیلم ها، بروشورها و شعارها در مترو نیز یکی از گزینه های بسیار موثر است که بحث آن در جاهای دیگر مفصلا انجام شده است.

به یاد داشته باشیم که تاکسی، اتوبوس، مترو و مغازه ها و ساندویچی های ناف بازار، در این برهه از هزار اینترنت و ماهواره و تلویزیون برای برقراری ارتباط با قشر خاکستری جامعه موثرترند!




۱۳۸۹ خرداد ۱, شنبه

ماجرای شازده کوچولو و میخواره و دنباله!





  وضعیت اخیر سایت دنباله در داغ شدن لینک های دوران دوم زمین شناسی و کسب اعتبارهای نجومی برخی دوستان با سرعت نور، مرا شدیدا یاد فصلی از داستان شازده کوچولو می اندازد که در آن شازده کوچولو با میخواره ای دیدار می کند. 

  بنده تضمین می کنم که هیچ ضرر جانی، مالی، حیثیتی، سیاسی، امنیتی و عقیدتی متوجه مان نمی شود اگر قبل از ارسال لینک و دادن رای، یک نفس عمیق کشیده و یک دور هدف خود از فعالیت در این سایت مرور کنیم.  در این خصوص دو سناریو وجود دارد:


سناریوی الف- مردان آهنین
س1- چرا به دنباله می آییم؟
ج  1- برای این که لینک هایی را که ارزش خواندن داشته و ممکن است خودمان به تنهایی وقت یا بخت یافتن همه ی آن ها را نداشته باشیم بخوانیم.
س2- چرا لینک می گذاریم؟
ج  2- برای این که فکر می کنیم آن لینک ارزش خواندن داشته و دوست داریم دیگرانی که ممکن است خودشان به تنهایی وقت یا بخت یافتن آن لینک را نداشته باشند، آن را بخوانند.
س3- چرا رای می دهیم؟
ج  3- برای این که کمک کنیم لینک هایی که ارزش خواندن داشته به چشم تعداد بیش تری از دیگرانی که ممکن است خودشان به تنهایی وقت یا بخت یافتن آن لینک را نداشته باشند برسد.
س4- چرا سعی می کنیم اعتبارمان را بالا ببریم؟
ج  4- برای این که بتوانیم لینک های بیش تری بگذاریم و رای های بیش تری بدهیم.
س5- چرا دوست داریم لینک ها و رای های بیش تری بدهیم؟
- ر.ک. ج 2 و ج 3


سناریوی ب- تعطیلات در ونیز
س1- چرا به دنباله می آییم؟
ج  1- برای این که اعتبارمان بالا برود.
س2- چرا سعی می کنیم اعتبارمان بالا برود؟
ج  2- برای این که بتوانیم لینک های بیش تری بگذاریم و رای های بیش تری بدهیم. 
س3- چرا دوست داریم لینک ها و رای های بیش تری بدهیم؟
ج  3- برای این که اعتبارمان بالاتر برود!!


راستی راستی که این آدم بزرگ ها خیلی خیلی عجیبند -بعضا- !!

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۰, پنجشنبه

شمارش معکوس تا سالگرد تولد جنبش سبز - بخش اول: اهمیت اطلاع رسانی

   با نزدیک شدن به فرصت یک راهپیمایی خیابانی دیگر، باز موج شور و هیجان مبارزه خیز گرفته و به همان میزان بازار ارائه ی پیشنهادات و راهکار ها برای برگزاری هر چه موثر تر روزهای موعود سالگرد تولد جنبش سبز نیز بالا گرفته است.  در یادداشت قبلی حساسیت و اهمیت تمرکز بر اطلاع رسانی خارج از اینترنت را در این سه هفته ی باقی مانده مستندا مورد بحث قرار دادم.  در این جا می خواهم به این سوال بپردازم که چه نوع اطلاع رسانی، در چه راستاهایی، و از چه روش هایی منجر به حصول بهترین نتیجه خواهد شد.

   طرح های متعددی این روزها در بالاترین و دنباله ماوس به ماوس می چرخد.  برخی خلاق، برخی پیچیده، برخی رادیکال، برخی بلندپروازانه، و در این میان برخی هم بدون شک انحرافی و دستپخت خوش آب و رنگ برادران سایبری!  از آن جایی که فرصت بسیار تنگ است و انرژی و وقت نیروهای جنبش نیز نامحدود نیست، انتخاب بهترین استراتژی اطلاع رسانی در این مقطع حیاتی است. آرزوی طلایی حکومت این است که در این فرصت چندین طرح متفاوت و متنافر همزمان مطرح شوند و نیروهای جنبش در اصطکاک پرش از این طرح به آن طرح و مباحثات فرسایشی کاملا هرز برود و نهایتا 3 روز مانده به تظاهرات، جنبش در خلاء اطلاع رسانی مناسب و با سردرگمی بین 3-4 استراتژی خام باقی مانده باشد و آن گاه تحت فشار روانی و احساسی، یک استراتژی اشتباه -یا حتی بدتر از آن، چند استراتژی ناهمگون- را انتخاب کند (اتفاق نامبارکی که در 22 بهمن 88 رخ داد).  آن روز است که شکست و سرخوردگی دیگری-هر چند موقت- برای جنبش، و پیروزی جدیدی -هر چند کاذب- برای کودتاچیان معزّز رقم می خورد.  

  طرح های موجود برای اطلاع رسانی همگی در سه هدف قابل دسته بندی هستند:
1- طرح هایی که قصد فضاسازی و القای روحیه و انرژی مثبت در طبقات مختلف مردم و انتقال حس زنده بودن و پویایی جنبش سبز را دارد.
2- طرح هایی که قصد اطلاع رسانی در خصوص نفس وقوع تظاهرات در 22 و 25 خرداد را دارد.
3- طرح هایی که به جزئیات چگونگی انجام تظاهرات در روزهای موعود می پردازد (از قبیل هماهنگ کردن مسیر راهپیمایی، تدارک تحصن و اعتصاب، اشغال صدا و سیما، سفر به ماه پس از پایان وقت اداری و ...)

من شدیدا معتقدم که در این مقطع زمانی به هیچ وجه نباید انرژی خود را روی طرح های دسته ی سوم قرار دهیم.  این امر چندین دلیل اساسی دارد:
1- هر نوع بحث زودهنگام در خصوص نحوه ی برگزاری راهپیمایی حریف را برای مقابله آماده تر و ما را از حربه ی غافلگیری دور تر می کند.
2- این نوع طرح ها ماهیتا بیش ترین آسیب پذیری را به دخالت نفوذی های سایبری دارند.  چرا که ذاتا سبب بحث و مجادله و دو دستگی می شوند و خوراک بسیار خوبی برای تفرقه افکنی نیروهای کودتا و فرسایش انرژی مفید فکری جنبش هستند.
3- محتمل است که موسوی و کروبی خودشان در روزهای آخر استراتژی غافلگیرانه ای را رو کنند (اعلام زود هنگام و هماهنگ این دو عزیز در انجام راهپیمایی و سپس سکوت آن ها در خصوص مکان و مسیر آن، تجربه ی راهپیمایی های پیشین و این حقیقت که این نخستین راهپیمایی اعلام شده، ولی خارج از سایه ی مناسبت های دولتی است، این احتمال را تقویت می کند) و در این صورت، مباحثات و پیشنهادات زودهنگام در این خصوص ممکن است «بسوزد».

بر این اساس، پیشنهاد من این است که ما دست کم تا 3-4 روز مانده به روز موعود تمام نیروی خود -تاکید می کنم: تمام نیروی خود را- صرفا روی اطلاع رسانی و تزریق روحیه در خصوص نفس وقوع تظاهرات در 22 و 25 خرداد متمرکز کنیم.  این راه حل از سوی دیگر دارای محاسن بارز و چشمگیر زیر است:
1- از پراکندگی انرژی جلوگیری کرده و همه ی نیرو را روی یک استراتژی ساده و تضمین شده سرمایه گذاری می کند.
2- کوچک ترین خدشه ای به قدرت غافل گیری جنبش وارد نمی کند.  (شعار نویسی های گسترده و جمله ی ساده ی «وعده ی ما 22 خرداد» کوچک ترین اطلاعات جدیدی در دست کودتاچیان قرار نمی دهد، ولی در عوض اثر گسترده ای در بسیج یک جمعیت میلیونی دارد)
3- امکان تفرقه افکنی و القای طرح های انحرافی را از نیروهای سایبری کودتا می گیرد. (هر کسی چه تندرو، چه کندرو؛ چه اصلاح طلب، چه برانداز؛ چه موسوی دوست، چه موسوی ستیز، می تواند درکمال میل بنویسد «مرگ بر دیکتاتور» و «22 خرداد میلیونی»)
4- چون طرح یک طرح پایه است، مانند آجرهای یک شکل و بی شماری است که طرح های پیچیده ی دیگر را روی آن می توان ساخت.  (اگر جمعیتی میلیونی از اقشار مختلف در جریان رخداد تظاهرات قرار گرفته و آماده ی حضور باشند، آن گاه می توان به راحتی استراتژی های جزئی تر را هم مطرح کرد.  در واقع ما یک جمعیت تضمین شده خواهیم داشت که با آن بسته به موقعیت در آن روز و لحظه، ممکن است هر یک از کارهای متنوع پیشنهاد شده را انجام داد، اعم از تحصن، تسخیر، تعمیر، و تقطیر)


بنابر این به نظر من بسیار حیاتی است که در مقطع حاضر تمام تلاش خود را منحصرا معطوف به نفس اطلاع رسانی، شعار نویسی و خبررسانی در خصوص نفس وقوع تظاهرات در 22 و 25 خرداد نماییم.  یقین داشته باشید که اگر جمعیت میلیونی و تضمین شده بسیج شود، جزئیات در روزهای آخر و حتی به طور طبیعی در خود خیابان روشن می شوند.  یک حضور ضعیف و کم جمعیت، امّا، حتی با سازمان دهی میلیمتری و برنامه ریزی ثانیه به ثانیه هم راه به جایی نخواهد برد.